نوشته شده توسط : احمد & فاطمه

 



:: بازدید از این مطلب : 456
|
امتیاز مطلب : 79
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احمد & فاطمه

 

 

 

سلام . دلم برات خیلی تنگ شده . دوستت دارم .

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن

را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی .

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه گذاشتن سدی در برابر رودی است که از چشمانت جاری است.

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته شده .

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن ها

تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی .

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که

مجبوری آخرش را با جدائی به سرانجام رسانی .

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه نداشتن یک همراه واقعی است که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است .

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه یخ بستن وجود آدم ها و بستن چشمها است.

…… دستانم گرمی دستانت را می خواهد پس دستانم را به تو میدهم

قلبم تپش قلبت را می خواهد پس قلبم را به تو میدهم

چشمانم نگاه زیبایت را می خواهد پس نگاهم از آن توست

عشقم تمامی لحظات تو را می خواهند وبرای با تو بودن دلتنگی میکنند

دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است

درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند

پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگزفراموشت نخواهم کرد.

عاشـــــــقـــــــــانـــــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت.



:: بازدید از این مطلب : 530
|
امتیاز مطلب : 145
|
تعداد امتیازدهندگان : 39
|
مجموع امتیاز : 39
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احمد & فاطمه

 

 

سلام مهربانم , ای خوب !
یاد قلبت باشد ,یک نفر هست که این جا
بین
آ
دم هایی , که همه سرد و غریبند با تو
در  تنهایی خود  , به تو می اندیشد
و کمی , دلش از دوری  دلگیر است ...

مهربانم , ای خوب !
یاد قلبت باشد ,یک نفر هست که  شب و روز دعایش این است :
زیر این سقف بلند , هر کجایی هستی , به سلامت باشی
و دلت و لبانت  همواره , محو شادی و تبسم باشد...
مهربانم ,ای خوب !
یاد قلبت باشد:

 

هر وقت تنها شدی ستاره ها رو بشمار ، اگه کم اومد قطره های

باران رو بشمار ، اگه بند اومد رو رفاقت من حساب کن

نه کم میاد نه بند میاد

اینجا یک نفر هست که دنیایش را , به شکوفایی احساس تو ,
پیوند زده
و دلش می خواهد ,لحظه ها را با تو به خدا بسپارد...
مهربانم ,ای خوب !
یک نفر هست که با تو
پر اندیشه است و شعر است و شعور!
مهربانم ,این بار , یاد قلبت باشد:
یک نفر هست که با تو به خداوند جهان و حقیقت  نزدیک است
و به یادت , هر صبح , گونه سبز اقاقی را
از ته قلب و دلش می بوسد
و دعا می کند که این بار تو
با دلی سبز و پراز آرامش ,راهی خانه خورشید شوی
و پر از عاطفه و عشق وامید
به شب معجزه وآبی فردا برسی...

به نام او که هست و همیشه می ماند

سفر یادآور زیباترین روزها است ...

«برای همسفرجاده ی عشق »

گاه  از روزهای دلتنگی،

به رویاهای شاد و شیرین  می گریزم !

همچنان که می نویسم ...

نوشتن برای من به منزله عمل کشف است....

آنچنان که دوستت دارم.

من و تو
همچنان در جاده ی زندگی می رویم
همسفر با من بیا تا به مقصد برسیم
می رویم تا پیچ های جاده درهم شکسته شود
می رویم با دل هایی پراز امید
ای همسفر این راه را باید رفت
باید رفت تا رسید به آنچه در قلب های مان
آرزوی آن را داریم
جاده ی زندگی تمام شدنی ست
اما آن عشقی که در دل های ماست جاودانگی ست
همچنان در جاده ی زندگی می رویم....
چون من و تو همدیگر را داریم
می رویم تا با دنیا بخندیم و شاد باشیم
می رویم تا معنای عشق را
در پیچ و خم های این جاده فریاد زنیم
می رویم تا عطر عشقمان فضای جاده را عطرآگین کند
می رویم تا صدای بوسه هایمان
سکوت جاده را در هم ریزد
می رویم تا زلال مهربانی را نثار هم کنیم
می رویم تا عاشقانه به مقصد برسیم
آری من و تو عاشقانه این جاده را می رویم
می رویم تا جاده ی احساس ما را احساس کند
می رویم تا جاده ی احساس دیگر دل گرفته نباشد
بلکه دل گرفته اش محفل دل گرفته ی مسافرانی باشد
که درد و دل هایشان را به او گویند
تا تسکین یابند
و با دلی شاد و عاشق جاده ی احساس را ترک کنند
و رهسپار جاده ی زندگی شان شوند
پایان جاده آغاز به یاد آوردن خاطره های شیرین ست
خاطره هایی از جنس احساس
خاطره هایی از جنس من و تو
آری همسفر
من و تو یک نفس این جاده را عاشقانه می رویم
تنهایم مگذار در جاده ی زندگی
آرام کن قلب این همسفر را
و تا انتهای این جاده با من همسفر باش
عاشقانه دوستت می دارم

معشوق من همان همسفر و همراه من در جاده ی عشق است

و اوست که با من همه ی فراز و نشیب ها را می پیماید

او که با هر نگاهش و هر کلامش نوازشی همراه با تحسین و ارزش به من هدیه می دهد.

حضورش موجب آرامش من و غیابش همراه با رویاهای شاد و شیرین برای من است.

اوست که به من آموخت عاشقی یعنی تحمل نه شکایت .

و عشق فقط هم آغوشی نیست و من با این که بین ما هزار تا فاصله است به امیدش هر شب خیس بارانم گاه از شوق حضورش در رویا و خوابم  و گاه از دلتنگی غیابش

به کوه بنگر ! به کوه

از سفر سنگین زمستان می آید.

فسرده از حبس زمینم بیا با هم از اینجا برویم !

بیا تا در خیابان های خاطرات و دل تنگی هامان قدم بزنیم


ای همسفر جاده ی احساس زندگی ام

نگاه کن که من کجا رسیده ام ،  به کهکشان به بی کران ، به جاودان

آموخته ام که اگر در خانه عشق مرده است بهتر است عشق را به خانه آورد .

کنون که آمده ام به اوج ها بشوی مرا در شراب موج ها .....

عشق و سفر مرهم دل بیمار من است

همسفر جاده ی عشق بیا و طبیب دل من باش که بیمار توام

به اندازه یک سفر همراه من باش 

یادت می آید که می گفتم فردا دیر است

اکنون آن فردا رسیده ، همان فردایی که من دوباره  سفر ی دیگر  را به تنهایی 

آغاز کرده ام. من با ماه در نهایت شب آب می شوم ....

ماه من یادم کن به نگاهی به پیامی ، سخنی شادم کن

تو با عشق پویای خود کم نظیری

من زنده ی عشق توام

هر کجا عشق باشد ، آبادست

قلب عاشق به جلوه ای شادست.

 



:: بازدید از این مطلب : 676
|
امتیاز مطلب : 83
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احمد & فاطمه

 

 

تا حالا شده عاشق بشين؟؟؟

 

ميدونين عشق چه رنگيه؟؟؟

ميدونين عشقق چه مزه اي داره؟؟؟

ميدونين عشق چه بويي داره؟؟؟

ميدونين عاشق چه شکليه؟؟؟

ميدونين معشوق چه کار ميکنه با قلب عاشق؟؟؟

مدونين قلب عاشق براي چي ميزنه؟؟؟

ميدونين قلب عاشق براي کي ميزنه؟؟؟

ميدونين ...؟؟؟

اگه جواب اين همه سئوال رو ميخواين! مطلب زير رو بخونين...خيلي جالب و آموزندس...

وقتي

يه روز ديدي خودت اينجايي و دلت يه جاي ديگه … بدون كه كار از كار گذشته و تو عاشق شدي

طوري ميشه كه قلبت فقط و فقط واسه عشق مي تپه ، چقدر قشنگه عاشق بودن و مثل شمع سوختن

همه چي با يک نگاه شروع ميشه

اين نگاه مثل نگاهاي ديگه نست ، يه چيزي داره که اوناي ديگه ندارن ...

محو زيبايي نگاهش ميشي ، تا ابد تصوير نگاهش رو توي قلبت حبس مي كني ، نه اصلا مي زاريش توي يه صندوق ، درش رو هم قفل مي كني تا كسي بهش دست نزنه.

حتي وقتي با عشقت روي يه سكو مي شيني و واسه ساعتهاي متمادي باهاش حرفي نمي زني ، وقتي ازش دور ميشي احساس مي كني قشنگترين گفتگوي عمرت رو با كسي داري از دست ميدي.

مي بيني كار دل رو؟

شب مي آي كه بخوابي مگه فكرش مي زاره؟! خلاصه بعد يه جنگ و

جدال طولاني با خودت چشات رو رو هم مي زاري ولي همش از خواب ميپري ...

از چيزي ميترسي ...

صبح كه از خواب بيدار ميشي نه مي توني چيزي بخوري نه مي توني كاري انجام بدي ، فقط و فقط اونه كه توي فكر و ذهنت قدم مي زنه

به خودت مي گي اي بابا از درس و زندگي افتادم ! آخه من چمه ؟

راه مي افتي تو كوچه و خيابون هر جا كه ميري هرچي كه مي بيني فقط اونه ، گويا كه همه چي از بين رفته و فقط اون مونده

طوري بهش عادت مي كني كه اگه فقط يه روز نبينيش دنيا به آخر ميرسه

وقتي با اوني مثل اينكه تو آسمونا سير مي كني وقتي بهت نگاه مي كنه گويا همه دنيا رو بهت ميدن

گرچه عشق نه حرفي مي زنه و نه نگاهي مي كنه !

آخه خاصيت عشق همينه آدم رو عاشق مي كنه و بعد ولش مي كنه به امون خدا

وقتي باهاته همش سرش پائينه

تو دلت مي گي تورو خدا فقط يه بار نيگام كن آخه دلم واسه اون چشاي قشنگت يه ذره شده

ديگه از آن خودت نيستي

بدجوري بهش عادت كردي ! مگه نه ؟ يه روزي بهت ميگه كه مي خواد ببينتت

سراز پا نمي شناسي حتي نميدوني چي كار كني ...

فقط دلت شور ميزنه آخه شب قبل خواب اونو ديدي...

خواب ديدي که همش از دستت فرار ميکنه ...

هيچوقت براش گل رز قرمز نگرفتي ...چون بهت گفته بود همش دروغه تو هم نخواستي فکر کنه تو دروغ ميگي آخه از دروغ متنفره ...

وقتي اون رو مي بيني با لبخند بهش ميگي خيلي خوشحالي که امروز ميبينيش ...

ولي اون ...

سرش رو بلند مي كنه و تو چشات زل ميزنه و بهت ميگه

اومدم بهت بگم ، بهتره فراموشم كني !

دنيا رو سرت خراب ميشه

همه چي رو ازت مي گيرن همه خوشبختيهاي دنيا رو

بهش مي گي من … من … من

از جاش بلند ميشه و خيلي آروم دستت رو ميبوسه ميذاره رو قلبش و بهت ميگه خيلي دوستت دارم وبراي هميشه تركت مي كنه

ديگه قلبت نمي تپه ديگه خون تو رگات جاري نميشه

يه هويي صداي شكستن چيزي مي آد

دلت مي شكنه و تكه هاي شكستش روي زمين ميريزه

دلت ميخواد گريه کني ولي يادت مي افته بهش قول داده بودي که هيچوقت به خاطر اون گريه نميکني چون ميگفت اگه يه قطره اشک از چشماي تو بياد من خودم رو نميبخشم ...

دلت ميخواد بهش بگي چقدر بي رحمي که گريه رو ازم گرفتي ولي اصلا هيچ صدايي از گلوت در نمياد

بهت ميگه فهميدي چي گفتم ؟با سر بهش ميگي آره!...

وقتي ازش ميپرسي چرا؟؟؟ميگه چون دوستت دارم!

انگشتري رو که تو دستته در مياري آخه خيلي اونو دوست داره بهش ميگي مال تو ...

ازت ميگيره ولي دوباره تو انگشتت ميکنه ...ميگه فقط تو دست تو قشنگه...

بعد دستت رو محکم فشار ميده و تو چشمات نگاه ميکنه و...

بعد اون روز ديگه دلت نميخواد چشمات رو باز نمي كني

آخه اگه بازشون كني بايد دنياي بدون اون رو ببيني

تو دنياي بدون اون رو مي خواي چي كار ؟

و براي هميشه يه دل شكسته باقي مي موني

دل شكسته اي كه تنها چاره دردش تويي...

 

 



:: بازدید از این مطلب : 697
|
امتیاز مطلب : 91
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احمد & فاطمه

 

 

میخوام به یکی خودش

   میدونه کیه بگم با همه

  نامهربونیهات بازم میگم

         دوست دارم

       

      از عشق:

 

یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسید

چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"*دوست دارم

تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان كنی... پس چطور دوستم داری؟

چطور میتونی بگی عاشقمی؟


من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت كنم


ثابت كنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی


باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،

صدات گرم و خواستنیه،

همیشه بهم اهمیت میدی،

دوست داشتنی هستی،

با ملاحظه هستی،

بخاطر لبخندت،

دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد

متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكی كرد و به حالت كما رفت

پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون


عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟

نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم

گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حالا كه نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم

گفتم واسه لبخندات، برای حركاتت عاشقتم
اما حالا نه میتونی بخندی نه حركت كنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم


اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره

عشق دلیل میخواد؟

نه!معلومه كه نه!!

پس من هنوز هم عاشقتم

 



:: بازدید از این مطلب : 519
|
امتیاز مطلب : 87
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احمد & فاطمه

قاصدک

 

توی یکی از همین روزا بود که مرد...!

تنهام نذار...نرو...



:: بازدید از این مطلب : 510
|
امتیاز مطلب : 90
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احمد & فاطمه

 

 

خدا وصیت منو گوش بده  ناممو بخون

شاید دیگه من نباشم مواظب عشقم بمون

می سپارمش بهت میرم تمام تار و پودمو

یه وقت نیاد برنجونیش کسل کنی وجودمو

خدا یه وقت کسی نیاد بدزده قلب سادشو

کسی بیاد تو زندگیش بشینه زیر سایشو

بهش بگه دوسش داره بکشه نازشو

 

خیلی بده زمونمون خدا سپردمش بهت

مواظب عشقم بمون

 

خدا شاید این عشقی که من میگموتو نشناسی

نزدیکترین کسم اونه خیلی دوسش دارم

راستی یادم نره بهت بگم عزیزترین کسم اونه

خودم مهم نیست اما اون نذاری تنها بمونه

بمیرم واسه هق هقش گریه چقدر بهش میاد

وقتی که حرصش میگیره میگه از من بدش میاد

اما وقتی آروم میشه میبینه من بغضم گرفت

همین دیوونه بازیاش  از اول چشمو گرفت

.

حالا که مجبوریم با هم دیگه وداع کنیم

بیا به یاد اون روزا همدیگرو دعا کنیم

یه وقت دیدی دعام گرفت خدا نذاشت جدا بشیم

ای وای داره  فردا میاد باید دست به دعا بشیم

با قلب پاکت از خدا بخواه منو صبرم بده

هنوز نرفتی از پیشم دوریت داره زجرم  میده

.

ای خدا حتی اگه دوسم نداره

 تو میتونی نذاری تنهام بزاره

 



:: بازدید از این مطلب : 861
|
امتیاز مطلب : 114
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احمد & فاطمه

ببخش اگه کمم ولی زیادی عاشقت شدم...

 

 



:: بازدید از این مطلب : 475
|
امتیاز مطلب : 117
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احمد & فاطمه

بهاربيست                   www.bahar22.com

 

سلام

 

میخوام یه سایت معرفی کنم اگه میخواین برین و پرسشنامه رو پر کنین و از میزان عشقتون به طرف مقابل آگاه بشین .

واسه من که در اومد صد در صد عاشقشم . البته خودم میدونستم. موفق باشین .

اینم آدرس :

http://www.emoshavereh.ir/Test2.aspx



:: بازدید از این مطلب : 703
|
امتیاز مطلب : 117
|
تعداد امتیازدهندگان : 34
|
مجموع امتیاز : 34
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احمد & فاطمه

 

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم

و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...

میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود

 میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهيه . اما معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي !

تو اين کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد!

تنهايي ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا اميدي ، شکنجه رو حي ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛

هق هق شبونه ؛ افسردگي ، پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... !

 براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون مياد

و خيلي راحت روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحمل کرد

 تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!!

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم

 از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم

 

 



:: بازدید از این مطلب : 692
|
امتیاز مطلب : 116
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احمد & فاطمه

 

 

 نمیخوام بگم که قدر یه دنیا دوستت دارم،چون دنیا یه روز تموم میشه...نمیخوام بگم که مثل گلی،چون گل هم یه روز پژمرده میشه...نمیخوام بگم که سیاهی چشمانت مثل شب های پر ستاره ست،چون شب هم بالاخره تموم میشه...نمیخوام بگم که مثل آب پاک و زلالی،چون آب که همیشه پاک نمیمونه...نمیخوام بگم که دوستت دارم،چون من که اصلا دوستت ندارم،بلکه من عاشقتم...عاشق عاشق...

 



:: بازدید از این مطلب : 649
|
امتیاز مطلب : 119
|
تعداد امتیازدهندگان : 34
|
مجموع امتیاز : 34
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احمد & فاطمه

 
امشب از آسمان دیده ی تو

 

روی شعرم ستاره می بارد

در سکوت سپید کاغذها

پنجه هایم جرقه می کارد

شعر دیوانه ی تب آلودم

شرمگین از شیار خواهش ها

پیکرش دوباره می سوزد

عطش جاودان آتش ها

آری آغاز دوست داشتن است

گرچه پایان راه ناپیداست

من به پایان دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست

از سیاهی چرا حذر کردن

شب پر از قطره های الماس است

آنچه از شب به جا می ماند

عطر سکرآور گل یاس است

آه،بگذار تا گم شوم در تو

کس نیابد ز من نشانه من

روح سوزان،آه مرطوبت

بوزد بر تن ترانه من

آه،بگذار از این دریچه باز

خفته در پرنیان رویاها

با پای روشنی سفر گیرم

بگذرم از حصار دنیاها

دانی از زندگی چه می خواهم

من تو باشم،تو پای تا سر تو

زندگی گر هزار باره بود

بار دیگر تو،بار دیگر تو

آنچه در من نهفته است دریاییست

کاش یارای گفتنم باشد

با تو زین سهمگین طوفانی

کی توان نهفتنم باشد

بس که لبریزم از تو،می خواهم

بدوم در میان صحراها

سر بکوبم به کوهستان ها

تن بکوبم به موج دریاها

بس که لبریزم از تو می خواهم

چون غباری از خود فرو ریزم

زیر پای تو سر نهم آرام

به سبک سایه ی تو آویزم

آری آغاز دوست داشتن است

گرچه پایان راه ناپیداست

من به پایان دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست



:: بازدید از این مطلب : 557
|
امتیاز مطلب : 127
|
تعداد امتیازدهندگان : 38
|
مجموع امتیاز : 38
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احمد & فاطمه

 

من از جنس احساسم برای تو بهشتی خواهم ساخت

من عاجزانه می گویم که به عشق تو نیازمندم

من هنوزم به بارگاهی نرسیده ام که عشق را ببخشم و جانم عشق طلب نکند

من تو را دوست دارم و از قلب سرخ تو به قلب آبی آسمان می رسم

من تو را دوست دارم

از همین نقطه ی خاکی تا عرش

دوستت دارم از زمین تا به خدا...

 



:: بازدید از این مطلب : 687
|
امتیاز مطلب : 120
|
تعداد امتیازدهندگان : 34
|
مجموع امتیاز : 34
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احمد & فاطمه

 

کاش بودی تا دلم تنها نبود

 

تا اسیر غصه ی فردا نبود

 

کاش بودی تا برای قلب من

 

زندگی اینگونه بی معنا نبود

 

کاش بودی تا لبان سرد من

 

قصه گوی غصه ی فردا نبود

 

کاش بودی تا نگاه خسته ام

 

بی خبر از موج و از دریا نبود

 

کاش بودی تا زمستان دلم

 

این چنین پر سوز و پر سرما نبود

 

کاش بودی تا فقط باور کنی

 

بعد تو این زندگی زیبا نبود



:: بازدید از این مطلب : 667
|
امتیاز مطلب : 121
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احمد & فاطمه

 

گفتي منو دوست داري تو گفتي عاشق چشمام شدي تو گفتي احساسمو دوست داري تو گفتي قلبت مال منه تو گفتي بوسه هامو دوست داري تو گفتي قصه هامو دوست داري تو گفتي دوست داري نوازشت كنم تو گفتي ميخواي تو بغلم بگيرمت تو گفتي همدرد تو منم تو گفتي همراز تو منم تو گفتي شب و روز من تويي تو گفتي تنها يار من تويي تو گفتي... تو همه اينها رو گفتي ولي من فقط مي گم اگه تو نباشي من مي ميرم فاطمه جون

                                        

اگه يه روز من مردم و تو منو دوست داشتي پنج شنبه ها بيا سر مزارم و گل سرخ رنگي را روي قبرم بذار تا هميشه اون گلي رو كه بهت داده بودم رو به خاطر بيارم ولي ... اگه تو مردي......... من فقط يه بار ميام مزارت ميام و اون دسته گله سفيده مريم رو كه با خونه خودم سرخشون كردم برات هديه ميكنم وعاشقانه كنارت جون ميدم تا بدوني هيچ وقت تنها نيستي

هميشه با بدست آوردن اون كسي كه دوستش داري نمي توني صاحبش بشي ، گاهي وقتا لازم هست كه ازش بگذري تا بتوني صاحبش بشي ، همه ما با اراده به دنيا مي آييم با حيرت زندگي ميكنيم و با حسرت ميميريم اين است مفهوم زندگي كردن ، پس هرگز به خاطر غمهايت گريه مكن و مگذار اين زمين پست شنونده آواي غمگين دلت باشدافسوس...آن زمان كه بايد دوست بداريم كوتاهي ميكنيم آن زمان كه دوستمان دارند لجبازي ميكنيم و بعد...براي آنچه از دست رفته آه مي كشيم

                                            

فرق من و تو: گفتي عاشقمي، گفتم دوستت دارم. گفتي اگه يه روز نبينمت ميميرم، گفتم من فقط ناراحت ميشم. گفتي من بجز تو به كسي فكر نمي كنم، گفتم اتفاقا من به خيلي ها فكر مي كنم. گفتي تا ابد تو قلب مني، گفتم فعلا تو قلبم جا داري. گفتي اگه بري با يكي ديگه من خودمو مي كشم، گفتم اما اگه تو بري با يكي ديگه، من فقط دلم ميخواد طرف رو خفه كنم. گفتي ... ، گفتم... . حالا فكر كردي فرق ما اين هاست؟ نه! فرق ما اينه كه: تو دروغ گفتي، من راستشو...



:: بازدید از این مطلب : 588
|
امتیاز مطلب : 148
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احمد & فاطمه

 

مشخصات كلي متولدين تيرماه:

خيلي حسّاس ، سريع الانتقال ، رويايي ، عاشق خانه و خانواده ، منزوي ، عاشق مهتاب ، عاشق فرزند ، علاقه مند به كشاورزي ، گاهي آرام و گاهي طوفاني ، خجالتي ، بسيار با سليقه و شيك پوش ، پشتيبان اقوام ، داراي قويترين احساسات ، بهترين آشپز ، علاقه زياد به گل ، داراي حس پدرانه يا مادرانه ، با وفا ، رفيق باز ، صرفه جو و اقتصادي ، محتاج به كمك ديگران ، پر محبّت ، مطيع همسر ، تا حدودي خسيس ، متنفّر از انتقاد ، با هوش ، اهل قهر و آشتي ، در آشتي پيشقدم نمي شود

 

بیخود نیست هر وقت قهر می کنیم منو می کشی تا آشتی کنی

من یکی که به این فال اعتقاد پیدا کردم!

دیدی همیشه تقصیر تویه؟!

حالا ناراحت نشو ... من همینجوری هم دوستت دارمتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
 



:: بازدید از این مطلب : 635
|
امتیاز مطلب : 113
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احمد & فاطمه

 
نمیخوام بگم که قدر یه دنیا دوستت دارم،چون دنیا یه روز تموم میشه...نمیخوام بگم که مثل گلی،چون گل هم یه روز پژمرده میشه...نمیخوام بگم که سیاهی چشمانت مثل شب های پر ستاره ست،چون شب هم بالاخره تموم میشه...نمیخوام بگم که مثل آب پاک و زلالی،چون آب که همیشه پاک نمیمونه...نمیخوام بگم که دوستت دارم،چون من که اصلا دوستت ندارم،بلکه من عاشقتم...عاشق عاشق...



:: بازدید از این مطلب : 735
|
امتیاز مطلب : 107
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احمد & فاطمه

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

به خورشید گفتم  گرمی ات را به من بده تا به توهدیه بدهم، گفت: دستانش گرمی مرا دارند.

به آسمان گفتم : پاکی ات را به من بده، گفت: چشمانش پاکی مرا دارند.

از دشت، سبزی زندگی اش را خواستم، گفت : زندگی ات سبز تر از اوست.

از دریا بزرگی و آرامشش را خواستم، گفت : قلبت به اندازه اقیانوس است و آرامشت نیز.

از ماه تابندگی صورتش را خواستم، گفت: وقتی نگاهش می کنم خجل می شوم.

به فکر فرو رفتم من در قبال دستان گرمت، چشمان پاکت، سبزی زندگی ات، بزرگی و آرامش قلبت و صورت ماهت هیچ ندارم که به تو هدیه کنم جز...

این... بگیر نترس، می تپد برای تو و من چیزی ندارم جز قلبم!



:: بازدید از این مطلب : 714
|
امتیاز مطلب : 120
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احمد & فاطمه

 

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم، سکوت را فراموش میکردی، تمامی ذرات وجودت عشق را فریاد می کرد.

اگر میدانستی که چقدر دوستت دارم، چشمهایم را میشستی و اشک هایم را با دستان عاشقت به باد میدادی.

اگر می دانستی چقدر دوستت دارم، نگاهت را تا ابد بر من میدوختی، تا من بر سکوت نگاه تو رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش ببرم.

ای کاش می دانستی ، اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم لحظه ای از مرگ سخن نمی گفتی ، که این غریب تنها، جز نگاه معصومت پنجره ای و جز عشقت بهانه ای برای زیستن ندارد.

ای کاش می دانستی ، اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم ، آنقدر که همه چیزم را حتی جانم را فدایت می کردم . همه ی آن چیزها که یک عمر برایش زحمت کشیده ام و سال ها برایش گریسته ام .

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم ، همه ی آن چیزهایی که تو را زندانی کرده اند رها می کردی، غرورت، قلبت،حرفت و ...

دیگر نای نوشتنی نیست که تو خود باید بدانی که چقدر دوستت دارم و تو زیباترین جهان برای منی، منی که عاشقت هستم و دوستت دارم برای همیشه.

 



:: بازدید از این مطلب : 1635
|
امتیاز مطلب : 122
|
تعداد امتیازدهندگان : 34
|
مجموع امتیاز : 34
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد